11 June, 2003


رفته بودم بازار کتابفروشان میدان انقلاب برای دیدن داییم انجا همه جور کتاب پیدا میشود و ادمهای شناخته شده ای هم گاه گاه به انجا سر میزنند. انروز اقای قمشهی برای خرید چند کتاب خطی به انجا امده بود ادم ساکتی بود و زیاد حرف نمیزد به کتابهای مغازه داییم نگاهی انداخت من از صندلی بلند شدم و او نشست دایی ام از سیاست نظر او را جویا شد سکوت کرد این کار همیشگی اوست خلاصه بعد از پنج شش دقیقه ای خداحافظی کرد و رفت. نمیدانم چرا از این مرد خوشم نمی اید احساس میکنم یک ادم خیلی عجیب و غریبی است که حد ندارد گاهی اوقات وقتی درباره اش فکر میکنم یاد حرف معلم دوران دبیرستانم می افتم که وقتی ازش میپرسیدیم نظرتان درباره قمشهی چیست با تمسخر جواب میداد همان مردی که شعرهای زیادی را حفظ کرده... یا حرف داییم که میگفت اقای قمشهی برای هر جلسه سخنرانی اش یک ملیون پول میگیرد خلاصه نمیدانم که می شود به این مرد اعتماد کرد یا خیر.نظر شما چیست