11 May, 2003

به نام کسی که سرشت مرا از خاکی بیجان افرید... دوست دارم همیشه به یادد او باشم دوست دارم همیشه شکرگذار او باشم دوست دارم همیشه و هر زمان خودم باشم و نه کمتر
من یکی از ساکنان شهر دود... تهرانم شهری که کمتر لطافتی را در چهره اش میتوان دید من همشهری ساکنانی از جهنم سیاه هستم و به امید ایزد شاید بتوانم در نوشته هایم احساساتم
و هر انچه برای گفتن دارم را منعکس کنم.

من دانشجو هستم ولی خوش دارم که دنبال چیزهای دیگر هم باشم... خیلی از دوستانم از من میپرسند چرا اینقدر من به ناپلئون ارادت دارم منم فقط به انها جواب میدهم اگر میخواهید گرفتار
هیچ دیکتاتوری نشوید زندگی نامه بزرگان را بخوانید.

خلاصه اش اینکه من هم چون گل طراوت را دوست دارم و چون خورشید تابیدن را
علی